کد مطلب:3837 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:349

خاتمه : درباره مطالب مهم و باارزش
مطلب اول : درباره اقسام علوم شرعی و دانشهای دینی و علوم عقلی و ادبی كه زیربنای علوم دینی هستند

مطالب مربوط به آن در دو فصل بررسی می شود:

فصل اول : در اقسام علوم شرعی و دانشهای اصیل دینی

علوم شرعی و دانشهای اصیل به چهاربخش ، یعنی : علم كلام ، علم به كتاب : (قرآن كریم )، علم به احادیث نبوی ، و علم به احكام شرعی - كه از اخیری به عنوان (فقه ) یاد می شود - تقسیم می گردد:

1- علم كلام : كه آنرا (اصول دین ) نیز می نامند، باید به عنوان اساس و زیربنای علوم شرعی و ستون دانشهای اصیل دینی تلقی گردد؛ زیرا انسان از مجرای همین علم می تواند خدا و رسول و جانشین او و نیز حقایق دیگر را شناسائی كند، حقایقی كه مسائل علم كلام ، در بر گیرنده آنها است . و نیز از رهگذر این علم می توان آراء و عقائد صحیح و فاسد، و حق و باطل را از هم بازیافت .

در قرآن كریم و نیز در سنت ، انگیزه هائی وجود دارد كه انسان را به فراگیری علم كلام و آگاهی از علوم دین تشویق می كند و شرف و فضیلت آنرا بیان می نماید، انگیزه هائی كه فراوان و چشمگیر می باشد، خداوند متعال می فرماید:

(( (فاعلم انه لا اله الا الله ) )) (504)

بدان كه جز خداوند بی همتا، معبودی دگر، شایسته پرستش نبوده و وجود ندارد.

و یا می گوید:

(( (اولم یتفكروا فی انفسهم ما خلق الله السموات و الارض و ما بینهما الا بالحق ) )) (505)

آیا با خود نمی اندیشند كه خداوند متعال ، آسمانها و زمین و پدیده های میان آندو را جز بر اساس حق ، نیافرید.

و یا آنكه می فرماید:

(( (اولم ینظروا فی ملكوت السموات و الارض و ما خلق الله من شی ء) )) (506)

آیا در عجایب و شگفتی های آسمان ها و زمین ژرف نمی نگرند، و آیا عمیقا در برابر پدیده های آفرینش خداوند، چشم بصیرت را باز نمی كنند؟

محتوی و مآل این چند آیه ، فرمان و هشداری است به انسان كه باید فكر و نظر خویش را عمیق ساخته و در ظل سازمان دقیق و مستحكم و آثار پیچیده و متقن جهان آفرینش ، به وجود صانع و خالق یگانه و آفریدگار توانای عالم و حكیم ، استدلال كند (و جویای رهنمودهائی باشد كه او را به حق می رساند).

از ابی سعید خدری است كه گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (من و هیچ گوینده ای پیش از من ، همانند (لا اله الا الله ) - كه گویای وحدانیت خداوند متعال است سخنی بر زبان نیاورد)(507) .

امام صادق (علیه السلام ) از پدرش و او از نیایش و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) روایت كرده اند كه آنحضرت فرمود: (اگر كسی با روح توحید و یگانه پرستی از دنیا برود و هیچ پدیده ای را شریك و انباز خدا قرار ندهد به بهشت درآید).(508)

و نیز همان امام (علیه السلام ) از اجداد خود روایت كرده است كه امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) درباره آیه (( (هل جزاء الاحسان الا الاحسان ) )) (509) گفت كه از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) شنیدم كه می فرمود: (منظور آیه ، این است كه خداوند (عز و جل ) می فرماید: (جزا و پاداش كسی كه او را با نعمت توحید و یگانه پرستی ، مورد مرحمت و احسان خویش قرار دادم - جز بهشت و سعادت اخروی - چیز دیگری نخواهد بود)(510) .

از ابن عباس روایت كرده اند كه مردی صحرانشین حضور پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) رسید و عرض كرد: یا رسول الله ، از عجائب علم و شگفتیهای دانش مرا آگاه ساز و آنرا به من بیاموز، نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: درباره راءس علم و عضو حیاتی دانش چه كاری صورت دادی كه هم اكنون از غرائب آن می پرسی ؟! عرض كرد: یا رسول الله ، راءس و اندام حیاتی علم چیست ؟ فرمود: شناخت درست و صحیح خداوند، عرض كرد: معرفت و آگاهی نسبت به خداوند متعال چگونه است ؟ فرمود: (بدین صورت است كه او را بی مثل و مانند بدانی و او یگانه و یكتا، ظاهر و باطن ، اول و آخر بشناسی كه بی همتا و بی نظیر می باشد. و معرفت صحیح خداوند، این چنین است )(511) .

روایات و احادیث منقول از خاندان پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) در این مورد جدا فراوان و فزون از حد است ، و اگر كسی خواهان آن باشد كه از بیانات آنها در زمینه توحید، آگاهی به دست آورد می تواند به كتاب (توحید) الكافی كلینی و كتاب (توحید) صدوق بن بابویه (رضوان الله علیهما)، مراجعه نماید.

2- علم كتاب ، یعنی علوم و معارف مربوط به قرآن كریم ، اصطلاحا در سه فن ، استقرار یافته است كه درباره هر یك از این سه فن ، كتب مستقل و جداگانه ای تاءلیف و بر هر یك از آنها كلمه (علم ) اطلاق شده است :

فن اول - علم تجوید است كه غرض و هدف آن ، شناخت اوضاع و احوال حروف و كلمات مفرده و مركبه قرآن كریم می باشد. و قهرا شناخت مخارج حروف و خصوصیات آنها و مد و اظهار و اخفات و ادغام و اماله و تفخیم حروف و امثال آنها در همین علم ، مندرج است .

فن دوم - علم قرائت كه منظور از آن ، شناخت وجوه مختلف اعراب و بنائی است كه قرآن كریم بر طبق آنها نازل گردیده ، و به همان صورت از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) به تواتر نقل شده است . در این علم ، سلسله ای از مباحث مربوط به فن اول ، یعنی علم تجوید، مندرج است . لذا گاهی این دو علم : (تجوید و قرائت ) را یك علم نامیده و مباحث مربوط به آنها را مجموعا در یك كتاب تاءلیف می كنند.

فن سوم - علم تفسیر كه هدف آن ، شناخت معانی و مقاصد قرآن كریم و استخراج احكام و حكمتهای آنست تا مضامین و محتوای این كتاب آسمانی در مورد احكام و مواعظ و امر و نهی و امثال آنها به كار گرفته شده و مسلمین عملا پای بند آن گردند.

در این علم غالبا مسائل مربوط به شناخت ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و امثال آنها مورد تحقیق قرار می گیرد، اگرچه گاهی مسئله ناسخ و منسوخ قرآن كریم - مستقلا و جداگانه - بحث و بررسی شده و اختصاصا به عنوان یك علم و دانش جدای از علم تفسیر، تلقی می گردد. ولی باید یادآور گردیم كه اكثر كتب تفسیر قرآن كریم ، مسائل مربوط به ناسخ و منسوخ را - به مناسبت تفسیر پاره ای از آیات كه شامل هدف این مسئله است - مورد بحث و بررسی قرار می دهند.

درباره اهمیت و ارزش علم تفسیر و تشویق به آموختن آن ، احادیث و اخبار و آثار فراوانی به چشم می خورد (كه شمه ای از آن یاد می شود):

در طی حدیثی (مرفوع ) از ابن عباس درباره آیه (( (یؤ تی الحكمة من یشاء و من یؤ تی الحكمة فقد اوتی خیرا كثیرا) )) (512) آمده است كه وی گفت : منظور از حكمت ، همان قرآن كریم می باشد. و در توضیح آن از همو نقل شده است كه مقصود از حكمت ، تفسیر قرآن كریم است ؛ زیرا هر كسی - اعم از خوب یا بد، و بی گناه و گناهكار - قرآن كریم را قرائت كرده اند. و از همین ابن عباس است كه گفت : مراد از حكمت ، شناخت ناسخ و منسوخ ، محكم و متشابه ، مقدم و مؤ خر، حلال و حرام و امثال ، یعنی مثلهای قرآن كریم می باشد(513) .

نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (قرآن را با رعایت ضوابط عربی و درست قرائت كنید، و شگفتیهای آنرا پی جوئی كرده و جویا و خواهان این شگفتیها از لابلای آن باشید)(514) .

از ابو عبدالرحمن سلمی است كه گفت : یكی از صحابه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله ) كه نسبت به ما قریب العهد بود برای ما چنین نقل كرد كه یاران آنحضرت ، ده آیه ای را كه از لحاظ علم و عمل ، آگاهی به هم نمی رساندند - به فراگرفتن ده آیه دیگر نمی پرداختند.

ابن عباس می گفت : (كسی كه قرآن را قرائت می كند؛ ولی به تفسیر آن آگاهی درستی ندارد، همچون عرب بادیه نشینی است كه با شتابزدگی ، اشعار را تقطیع كرده و آنرا با عجله می خواند)(515) .

نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (اگر كسی بدون علم و آگاهی لازم ، سخنی درباره قرآن بگوید، باید جایگاه و ماءوای خود را از آتش دوزخ فراهم آورد.(516)

و همو فرموده است : (اگر كسی در تفسیر و توضیح آیات قرآنی - بر اساس راءی و نظر شخصی خویش - سخنی بر زبان آورد، هر چند كه به صواب سخن گوید، كار اشتباه و غلطی را در پیش گرفته است )(517) .

و نیز فرمود: (اگر كسی در مورد قرآن ، سخنی عاری از علم را ابراز كند، با لگام و دهان بندی آتشین در روز قیامت میان مردم خواهد آمد)(518) .

همچنین آنحضرت فرمود: (موضوعی كه بیش از هر چیز مرا نسبت به امت و پیروان من - پس از مرگم - بیمناك می سازد، وجود امثال آن كسانی است كه قرآن را بر حسب معیار شخصی ، تاءویل نموده و بیجا و بی مورد، مسائلی را در رابطه با آن ، گزارش و تفسیر می نمایند)(519) .

از امام صادق (علیه السلام ) است كه گفت پدرم فرمود: (اگر كسی بخشی از قرآن را با بخشی دیگر به هم زند (و از این رهگذر، نتیجه گیری كند) وارد مرز كفر می گردد) (یعنی اگر قرآن را با مقیاس نظریه و صلاح شخصی خود - بدون علم و آگاهی درست - تفسیر كند رسما كافر می شود)(520) .

(در طی بحثی كه راجع به علم ، در این كتاب گفتگو كردیم ) سخن از كسی به میان آوردیم كه لقب و عنوان (علامه ) را از مردم دریافت كرده بود، كسی كه درباره وی به نبی اكرم (صلی الله علیه و آله ) عرض كردند كه او از لحاظ شناخت انساب عرب و رویدادهای زندگانی آنها و ایام جاهلی و اشعار عربی ، آگاه ترین فرد می باشد. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: چنین آگاهی ها به به كسی كه فاقد آنها است ضرری می رساند، و نه به حال كسی كه واجد آنها است سودمند می افتد. سپس فرمود: علم و آگاهی مفید و سودمند، صرفا عبارت از سه چیز است : آیه محكمه ، فریضه عادله ، سنت قائمه . و علم و آگاهیهائی كه از این سه امر بیرون باشد، فضل و فزونی غیرقابل توجه و بی ثمر است (521) .

سخن درباره اهمیت علم تفسیر قرآن بدان اندازه است كه ممكن است ذكر آنها موجب اطاله كلام گشته و از حدود متناسب این كتاب ، تجاوز كند. لذا در ارائه ارزش والای علم تفسیر به همین مقدار اكتفاء می نمائیم .

3- علم حدیث ، درباره این علم باید گفت : پس از علوم قرآنی ، ارجمندترین و والاترین علوم و دانشهای بشری است و از لحاظ اهمیت اجر و پاداش ، شكوهمندترین معارف انسانی به شمار می آید. محتوای این علم عبارت از حقایقی است كه به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) و ائمه معصومین (علیهم السلام ) منسوب می باشد؛ این حقایق - كه به صورت گفتار و كردار و تقریر و یا صفت - از این شخصیتهای پاك و معصوم ، نقل شده است به عنوان (حدیث ) تلقی می شود، حتی حركات ، سكنات ، خواب ، بیداری (و بالاخره هرگونه حالاتی كه در مقام بیان حكم از این افراد مقدس و پاكیزه ، مشاهده می شود می تواند دستورالعمل و سرمشق سازنده ای برای مردم باشد كه تحت عنوان (حدیث ) برای ما نقل می شود).

علم الحدیث به دو بخش : روایت و درایه تقسیم می شود:

الف - علم روایت ، عبارت از علم به حقایقی است كه به پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و معصومین (علیهم السلام ) منسوب است . به این معنی كه اطلاع و آگاهی از قول و فعل و تقریر آنان ، عبارت از علم روایت می باشد.

ب - علم درایه - كه اگر بطور مطلق یاد گردد - هدف و منظور از آن عبارت از علم الحدیث می باشد، به این معنی كه علم درایه به معنی شناخت و آگاهی به معانی حدیث و متن و طرق روایت و اطلاع از حدیث صحیح و سقیم و شرائط راوی و انواع منقولات و روایات می باشد كه انسان از این مطالعات موفق به شناخت امتیاز میان روایات مقبول و روایات مردود می شود و در نتیجه ، روایات مقبول را ملاك و معیار فعل و ترك خود قرار می دهد.

چنین علمی - كه به عنوان (درایة الحدیث ) معرفی شده است - از جمله مهمترین علم - در رابطه با دو علم روایت و درایه - محسوب می گردد؛ زیرا غرض و هدف اصلی این علم عبارت از عمل می باشد، و درایه را نیز باید علت مستقیم و عامل بلاواسطه و سبب نزدیك نسبت به عمل برشمرد.

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (حدیث و خبری كه آنرا كاملا درك كنی و معنی آنرا بازیابی (و در نتیجه ، به عمل بر طبق آن موفق گردی ) بهتر از هزار خبر و حدیثی است كه آنها را روایت كنی و خود را به نقل آن دلخوش سازی (522) ).

همو فرمود: (بر شما است كه در مورد روایات ، درك و فهم خود را كامل سازید و درك دقیقی را درباره آنها به هم رسانید)(523) (تا سرانجام ، موفق به عمل به طبق آنها گردید، نه آنكه صرفا به نقل و روایت آنها اكتفاء كنید).

و از طلحة بن زید است كه امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (روایت كنندگان قرآن كریم ، بسیارند، و رعایت كنندگان ، یعنی افراد پای بند به عمل در مورد آن در اقلیت قرار دارند و شمار اندكی را تشكیل می دهند. چه بسا افرادی كه نسبت به حدیث ، خیرخواه هستند و نسبت به قرآن ، غش و دغل و خیانت روا می دارند. علماء و دانشمندان را ندانستن و یا عدم رعایت نسبت به سنن ، غمگین می سازد؛ و جاهلان را عدم روایت ، اندوهگین می كند(524) ).

سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله ) درباره اهمیت حدیث :

از جمله اخبار و احادیثی كه در فضیلت و شرافت حدیث به ما رسیده است سخن پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) می باشد كه فرمود: (حاضران باید به افراد غائب ، سخن مرا ابلاغ كنند؛ زیرا این امید وجود دارد كه حاضران ، مسموعات خود را به افرادی ابلاغ نمایند كه از خود آنها پذیراتر و دارای گوش ‍ شنواتر و آگاه تر باشند)(525) .

(خداوند متعال ، روزگار خوش و زندگانی پرنشاطی را برای كسی فراهم آورد و خرم و شادمانش سازد كه سخنی از ما بشنود و آنرا درست حفظ و نگاهبانی كند تا آنرا به دیگران ابلاغ نماید؛ زیرا گاهی چنین اتفاق می افتد كه حاملان فقه و دارندگان مایه های بصیرت دینی ، بینش دینی خود را به كسانی منتقل سازند كه آنها دارای بینش فزونتری در دین باشند. و نیز گاهی حامل فقه ، بهره ای از آن ندارد)(526) .

(اگر كسی حدیث و سخنی از ما را به امت و پیروان اسلام ، ابلاغ كند تا از این رهگذر، سنت و شیوه درست و مشروعی برپاگردد و یا بدعت و نوآوری سخیفی درهم شكند و رخنه بردارد، بهشت و سعادت ، پاداش چنین كسی خواهد بود)(527) .

(خداوند متعال ، جانشینان مرا مورد مرحمت خویش قرار دهاد. حاضران مجلس گفتند: پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) عرض كردیم كه خلفاء شما چه كسانی هستند؟ فرمود: كسانی هستند كه پس از من می آیند و احادیث و سخنان مرا برای دیگران نقل می كنند و آنها را به مردم تعلیم می دهند)(528) .

(اگر كسی برای پیروان من ، چهل حدیث را - كه با دین و آئین این امت ، پیوندی دارد - حفظ كند، خداوند متعال او را در روز قیامت به عنوان یك دانشمند فقیه و شخصیتی واجد بصیرت دینی مبعوث و محشور خواهد فرمود، و من نیز شفیع و یار نیروبخش او و گواه بر این حیثیت وی خواهم بود)(529) .

این سخن ، پاره و بخشی از عبارات حدیثی است كه از پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) به ما رسیده است .

رسول اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (اگر كسی دو حدیث را فراگیرد و خویشتن را از رهگذر آندو حدیث ، سودمند گرداند، و یا آنها را به دیگران تعلیم دهد تا آنان نیز از آندو حدیث بهره مند شوند (چنین سعی و كوشش كوتاه مدتی ) بهتر از عبادت و بندگی خداوند متعال به مدت شصت سال می باشد)(530) .

(اگر كسی ، حدیث و سخنی كه از ناحیه من بدو رسیده (و بداند كه از من است ، و در عینحال ) آنرا مردود سازد، در روز قیامت با او به محاكمه و مخاصمه برمی خیزم . بنابرایناگر حدیثی از من به شما رسید - كه كاملا آنرا شناسائی نكرده اید - (و نمی دانید كه ازمن است )، بگوئید: (الله اعلم خداوند متعال بهتر می داند)(531) .

(چنانچه كسی عمدا و دانسته و خواسته بر من دروغ بندد، و یا چیزی را رد كند كه من بدان امر كرده ام ، باید خانه ای را در جهنم آماده باشد تا در آن ماءوی گیرد)(532) .

(اگر كسی حدیثی را - كه از ناحیه من بدو رسیده است - تكذیب كند (باید بداند كه ) سه كس ، یعنی خدا، و رسول ، و راوی و ناقل حدیث را مورد تكذیب قرار داده است )(533) .

(با هم به مذاكره برخیزید و همدیگر را ملاقات كنید و با هم به گفتگو بنشینید؛ زیرا حدیث ، دلها را صیقلی داده و آنرا روشن می سازد. آری دل ها همانند شمشیر، زنگار می گیرد كه آن زنگار به وسیله حدیث زدوده می شود و جلاء و شفافیت خود را بازمی یابد)(534) .

سخنان امام صادق (علیه السلام ) درباره ارزش و اهمیت حدیث :

علی بن حنظله می گوید از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم كه می فرمود: (مراتب و منزلهای مردم را بر حسب روایاتی كه از ما نقل می كنند ارزیابی و شناسائی كنید)(535) .

(علماء و دانشمندان دینی ، وارثان انبیاء هستند؛ به خاطر آنكه انبیاء از خود، درهم و دیناری به ارث نگذارند. میراث آنان ، احادیث و بیاناتی از احادیثشان می باشد كه از خود به جای گذاشتند. اگر كسی پاره ای از این احادیث را برگیرد، به حظ و بهره ای وافر و فزون از حد، دست می یابد. بنابراین بنگرید كه اینگونه آگاهی ها و معارف را از چه مجرائی فراهم كرده و آنها را از چه كسانی به دست می آورید؛ زیرا در میان خاندان پیغمبر (صلی الله علیه و آله ) در هر عصری جانشینان و افراد عادلی وجود دارند كه تحریف گزافه گویان و انتساب یاوه سرایان و تاءویل و توجیه نادرست افراد نادان را از دین رفع و طرد می نمایند)(536) .

از معاویة بن عمار روایت شده است كه گفت به امام صادق (علیه السلام ) عرض كردم : فردی است كه حدیث شما را فراوان نقل می كند و آنرا در میان مردم منتشر می سازد و مضامین و محتوای آنرا در قلوب این مردم و نیز شیعیان شما جایگزین و استوار می دارد. و شاید در میان پیروان شما فرد عابد و پارسائی وجود داشته باشد كه چنین موفقیتی برای او دست ندهد، آیا كدامیك از این دو فرد از دیدگاه شما دارای فضیلت و شرافت فزونتری هستند؟ حضرت فرمود: (آنكه حدیث ما را فراوان نقل می كند تا بدانوسیله قلوب شیعیان و پیروان ما را استوار بدارد، او بر هزار عابد فضیلت و برتری دارد(537) ).

ابی بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام ) راجع به آن افرادی - كه در آیه (( (الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه ) )) (538) از آنها یاد شده است - سؤ ال كردم . فرمود: (آنان عبارت از كسانی هستند كه به سخنان گوش فرامی دهند، و آنرا بی كم و كاست - همانطور كه شنیده اید - برای دیگران بازگو می كنند)(539) .

از امام صادق (علیه السلام ) روایت شده است كه گفت امیرالمؤ منین (علیه السلام ) فرمود:

(وقتی حدیث و سخنی را بر زبان می آورید آنرا به كسی كه برای شما بازگو كرده است نسبت دهید. اگر آن حدیث ، به حق باشد به نفع شما خواهد بود، و اگر دروغ و نابحق باشد به زیان راوی و گوینده آن ، منجر خواهد شد)(540) .

هشام بن سالم و حماد بن عثمان و دیگران گفته اند كه از امام صادق (علیه السلام ) شنیدیم كه فرمود: (حدیث من ، حدیث پدرم . و حدیث پدرم ، حدیث جدم . و حدیث جدم ، حدیث امام حسین (علیه السلام ). و حدیث امام حسین ، حدیث امام حسن (علیه السلام ). و حدیث امام حسن ، حدیث امیرالمؤ منین (علیه السلام ). و حدیث امیرالمؤ منین ، حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله ). و حدیث رسول خدا، گفتار خداوند (عز و جل ) می باشد)(541) .

4- فقه : این واژه در اصل و ریشه آن به معنی مطلق درك و فهم و یا به معنی درك و فهم امور و مطالب دقیق می باشد. و اصطلاحا عبارت از آگاهی به احكام شرعی فرعی و عملی است مشروط بر آنكه این علم و آگاهی از دلیلهای تفصیلی آن به دست آید؛ اعم از آنكه مستند به نص دلیل باشد و یا آنكه از طریق استنباط از نص و دلیل ، چنین عملی فراهم آید.

فائده فقه و علم استدلالی به احكام شرعی فرعی ، اطاعت از اوامر الهی و اجتناب از منهیات او است كه چنین طاعتی ، فوائد و بهره های دنیوی و اخروی را برای انسان به ثمر می رساند.

از جمله احادیثی كه در فضیلت و شرافت علم فقه و آئین ها و آداب مربوط به آن وارد شده است حدیثی است كه در طی آن آمده است : (كسی كه خداوند متعال ، خیر و سعادت او را خواهان است ، توفیق فقاهت و بصیرت دینی را به وی ارزانی می دارد)(542) و یا حدیثی كه می گوید: (وجود یك فقیه و دانشمند واجد بصیرت دینی - از دیدگاه شیطان - طاقت فرساتر و ناخوش آیندتر و سخت تر از وجود هزار فرد عابد و پارسا می باشد)(543) .

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (دو خصلت و دو خصوصیت در هیچ فرد منافقی به هم نمی رسد: یكی راه و روش نیكو و پسندیده ، و دیگری فقه و بصیرت دینی )(544) .

و همو فرموده است : (پرفضیلت ترین عبادت و بندگی خداوند متعال ، تحصیل فقه و كسب بینش دینی است . و پرارج ترین راه و رسم دینداری ، ورع و پرهیزكاری است )(545) .

از ابی سعید (خدری ) است كه گفت : (پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و اصحاب و یاران او - آنگاه كه در نشستی گرد هم می آمدند - سخن آنان ، به فقه و آگاهی از مسائل دینی مربوط می شد، مگر وقتی كه كسی سوره ای را قرائت می كرد و یا پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) كسی را به قرائت سوره ای ، امر می فرمود)(546) .

حماد بن عثمان از: امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده است كه فرمود: (آنگاه كه خداوند متعال ، خواهان خیر و سعادت كسی باشد، او را در امر دین ، فقیه و آشنا می فرماید)(547) .

بشیر دهان می گوید: امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (هیچیك از یاران ما كه فاقد فقه و بصیرت دینی هستند از خیر و نیكی بهره ای نخواهند داشت . ای بشیر هر فردی از یاران ما - به خاطر داشتن بینش دینی - احساس بی نیازی نكند، سرانجام به عامه و مخالفین نیازمند خواهد شد، و آنگاه كه به مخالفین نیازمند گردد، او را ناخودآگاه - و بدون آنكه بفهمد - در مسیر گمراهی و باب ضلالت سوق می دهند)(548) .

از مفضل بن عمر است كه گفت از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم كه فرمود: (باید در دین و آئین خود، دارای فقاهت و بصیرت باشید، و همچون اعراب و بادیه نشینان و به سان صحراگرد نباشید؛ زیرا اگر كسی در دین و آئین الهی از فقه و بینش لازم ، محروم باشد خداوند متعال نظر و لطف و مرحمت خود را از او برمی گیرد و هیچگونه عملی را به عنوان كاری سالم و پاكیزه ، از او نمی پذیرد و یا عمل او را پاكیزه نمی گرداند)(549) .

ابان بن تغلب از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده است كه فرمود: (حتی دوست می دارم كه سر و صورت یاران من زیر فشار شكنجه تازیانه قرار گیرد تا در امر دین ، دارای فقه و بینش كافی گردند)(550) .

همان ابان گفته است : (مردی به امام صادق (علیه السلام ) عرض كرد: قربانت گردم ، اگر فردی این حقیقت ، یعنی امامت را بازیابد و فقاهتی كسب كند؛ ولی خانه نشینی اختیار نماید و در میان جمع دوستان و یاران ، نمایان نگردد و شناخته نشود (و با آنها آشنائی به هم نرساند، نظر شما درباره او چیست ؟) فرمود: چگونه می توان گفت چنین شخصی دارای فقاهت و بینش دینی است )(551) (با اینكه به بینش دینی درباره شخص خود اكتفاء می كند و از تعلیم آن به دیگران ، دریغ می ورزد؟).

از علی بن حمزه است كه گفت از امام صادق (علیه السلام ) شنیدم كه می فرمود: (در دین و آئین خود كسب بصیرت نمائید؛ زیرا اگر شما فاقد بصیرت و بینش دینی باشید، در سطح فردی اعرابی و بادیه نشین ناآگاه تنزل خواهید كرد. خداوند متعال در قرآن كریم می فرماید:

(( (لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون ) )) (552)

تا در دین ، بصیرتی كسب كنند و آنگاه كه به زادبوم و جامعه خویش برمی گردند آنانرا تهدید كرده و بترسانند، تا شاید آنان از گناه بترسند و از آن بر حذر باشند.

امام باقر (علیه السلام ) می فرماید: (كمال و تمامیت شخصیت انسان ، همان تحصیل فقاهت و بینش دینی ، و صبر و پایداری در برابر مصائب و حوادث ناگوار، و اندازه گیری و ارزیابی حوائج زندگانی ، یعنی اقتصاد در معیشت است (553) ).

سلیمان بن خالد از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده است كه فرمود: (مرگ هیچیك از مؤ منین - از دیدگاه شیطان - محبوب تر از مرگ یك فقیه و انسان آگاه دینی نیست (554) ).

و نیز امام صادق (علیه السلام ) فرمود: (آنگاه كه یك فقیه مؤ من و فردی واجد بینش دینی از دنیا می رود، رخنه و شكافی در سازمان اسلام پدید می آید كه هیچ چیز نمی تواند آنرا ترمیم و جبران نماید(555) ).

علی بن حمزه می گوید از امام ابی الحسن موسی بن جعفر (علیهماالسلام ) شنیدم كه می فرمود: (وقتی یك فرد باایمان (و فقیه و آگاه در امر دین ) از دنیا می رود، فرشتگان و همچنین سرزمین و منطقه ای كه او در آن ، خدای را عبادت می كرد، و ابواب و گذرگاههای آسمان كه اعمال این فرد مؤ من را به اوج عالم ملكوت می برد، در فقدان او می گریند؛ و رخنه ای در اسلام به وجود می آید كه هیچ چیز دیگری نمی تواند آنرا ترمیم كند؛ زیرا افراد باایمانی كه واجد فقاهت و آگاهی دینی هستند همچون دژ و باره و قلعه های مستحكم شهر برای حفظ و صیانت می باشند)(556) .

امام صادق (علیه السلام ) فرمود: مردم نمی توانند خود را در فراخی و گشادگی ببینند مگر آنگاه كه جویا و پویا و پرسان بوده ، و در امر دین كسب بصیرت نموده و امام و پیشوای خود را شناسائی كنند. فقط برای چنین افرادی روا است گفته های آن امام را - ولو به صورت تقیه و رازداری هم باشد - فراگیرند)(557) و بدان عمل نمایند.

روایات مذكور، بخشی از احادیثی است كه اختصاصا در ارتباط با علوم شرعی و دانشهای دینی به ما رسیده است ، و باید بر مجموعه این اخبار، روایاتی را افزود كه درباره مطلق علم وارد شده است ، روایاتی كه شمه ای از آن در طی بحثهای گذشته این كتاب یادآوری شد.





فصل دوم : علوم و دانشهای فرعی دینی

علوم و دانشهای فرعی عبارت از علومی است كه معرفت و شناخت علوم دینی و شرعی متوقف بر آنها است :

اما معرفت به خداوند متعال و متعلقات آن :

تحقق مسائل مربوط به آن ، بر هیچیك از علوم ، مبتنی نیست ؛ بلكه صرف مطالعه و بررسی و تاءمل سطحی و ساده برای تحقق شناخت مذكور، كافی می باشد. و این موضوع ، مسئله ای است عقلی كه تحصیل آن (یعنی معرفت خداوند متعال ) بر هر فرد مكلف (اعم از زن و مرد)، واجب و ضروری می باشد، و در كنار اموری كه ذاتا دارای وجوب و ضرورت هستند در نخستین نوبت قرار دارد. اگرچه غوررسی در مباحث مربوط به معرفت خداوند متعال و تحقیق و بررسی مطالب آن و نیز شناخت كیفیت دفع شبهات ملحدان و یاوه سرایان درباره خداوند، به پاره ای از علوم عقلی از قبیل منطق و امثال آن متوقف می باشد.

اما كتاب عزیز، یعنی قرآن كریم :

چون به زبان عربی واضح و رسائی نازل شده است ؛ لذا معرفت و شناخت محتوای آن بر علوم عربیت از قبیل : صرف و نحو و اشتقاق و معانی و بیان و بدیع و لغت عربی و نیز اصول فقه ، مبتنی است تا از رهگذر این علوم ، حكم عام و خاص ، مطلق و مقید، محكم و متشابه قرآن و امثال آنها از انواع دیگر علوم قرآنی ، شناخته شود. پس بنابراین ، معرفت و تحصیل علومی كه فهمیدن احكام و آیات قرآن كریم بر آنها مبتنی است واجب و ضروری می باشد به گونه ای كه اگر معرفت قرآن كریم ، واجب عینی باشد معرفت این علوم نیز واجب عینی خواهد بود. و چنانچه معرفت قرآن كریم ، واجب كفائی باشد تحصیل و شناخت این علوم نیز واجب كفائی خواهد بود. و ما - ان شاء الله - در مباحث بعدی از این موضوع مفصلا گفتگو خواهیم كرد.

اما حدیث نبوی :

سخن درباره آن ، همانند سخنی است كه راجع به قرآن كریم بیان شد. و علوم حدیث ، نیز همانند علوم قرآنی است ؛ با این تفاوت كه باید در علوم حدیث ، معرفت احوال روات و ناقلان حدیث را - از لحاظ مسئله جرح و تعدیل - اضافه نمود تا بر اساس آن ، احادیث مقبول از احادیث مردود، بازشناخته شود. شناخت حدیث از این نظرگاه ، ویژه علم رجال است .

اما فقه :

معرفتی كه انسان درباره این علم به هم می رساند، بر تمام علوم سابق الذكر - اعم از علوم فرعی دینی و علوم اصلی دینی - توقف دارد.

اما كلام :

از آنجا كه معرفت شرع و قوانین دینی به شناخت شارع و قانونگزار و عدل و حكمت آن قانونگزار و نیز شناخت مبلغ و حافظ و پاسدار این قانون ، یعنی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) مبتنی است (باید قبلا این علم را تحصیل كرد).

در قرآن كریم ، حدود پانصد آیه وجود دارد كه به احكام شرعی و مسائل فقهی ، مربوط است ؛ لذا بر هر فردی كه دست اندر كار آموختن علم فقه استدلالی می باشد لازم است تفسیر این آیات را بداند. ولی در مورد حدیث باید آن مقدار از احادیثی را كه درباره احكام و مسائل فقهی است شناسائی كند تا بتواند احكام دین را از این احادیث و نیز آیات قرآنی ، استنباط نماید. و اگر استنباط احكام از این دو ماءخذ امكان پذیر نبود (یعنی آیات و احادیثی در زمینه حكم مورد نظر به دست نیامد) باید به سایر ادله مراجعه كند، ادله ای كه می توان احكام فقهی را از آنها استخراج نمود از قبیل : اجماع و دلیل عقل كه ضوابط این دو دلیل در علم (اصول فقه ) مشخص شده است .

اما منطق :

یك علم آلی و ابزاری پرارزشی است كه می توان هرگونه ادله را در سایه آن از نظر صحت و سقم ، بررسی و ارزیابی نمود، و می توان با میزان منطق ، مقدماتی كه انسان را به مطلوب و نتیجه صحیح می رساند از مقدماتی كه موصل به مطلوب نیست بازیافت .

علیهذا ده علم (558) ، علوم بنیادی و دانشهای زیربنائی علوم شرعی را تشكیل می دهند. و مجموع علومی كه علوم پایه و دانشهای مبنائی فقه را سازمان می دهند عبارت از دوازده علم می باشد(559) . این علوم از لحاظ تاءلیف و تدوین ، مجموعا به هشت علم می رسد؛ زیرا علم اشتقاق غالبا در علم اصول فقه و یا برخی از علوم عربیت مندرج است (و ایندو به صورت یك علم ، تدوین و تاءلیف می شوند). و علم معانی و بیان و بدیع در اكثر كتب و مدونات ، یكجا جمع شده و به صورت یك علم ، فرض می شوند، چنانكه علم صرف ، تواءم با نحو در اكثر كتب مدون ، به چشم می خورد و كمتر اتفاق افتاده كه كسی این علوم را مستقل و جدا از یكدیگر تدوین كرده باشد؛ بویژه ، این علوم در كتب پیشینیان در كنار هم تواءما تاءلیف شده اند. علیهذا با تاءمل و دقت می توان میان آراء كسانی كه علوم پایه فقه را دوازده علم می دانند و راءی كسانی كه این علوم را عبارت از هشت علم معرفی می كنند، سازش و هماهنگی برقرار ساخت .

به امید موفقیت ، خواهان آن هستم كه در این زمینه از بذل دقت دریغ نگردد.